زندگی نامه سیمین بهبهانی
غزلسراي بي همتا معاصر، سيمين بهبهاني به سال 1306 از دو شخصيت فرهنگي، فخر عظما ارغون و عباس خليلي چشم به روي زندگي گشود و هنوز به 2 سالگي نرسيده بود كه پس از مرگ پدربزرگش، بين پدر و مادرش جدايي افتاد و سه ساله بود كه مادرش همسر ديگري برگزيد و از آن به بعد فخر عادل خلعتبري ناميده مي شد، پدرش نيز بي همسر نماند و او نيز به زودي زن ديگري را به عقد خود در آورد.
ذوق ادبي سيمين شايد ميراثي دو سويه از پدر و مادر باشد، پدرش عباس خليلي نويسنده ده ها جلد رمان و كتاب تحقيقي و تاريخي و از نخستين كساني بود كه نوشتن را به شيوه رمان آغاز كرد كه ((روزگار سياه)) و ((اسرار شب)) از جمله رمان هاي او و ((تاريخ كوروش)) در دو جلد از تاليفات تحقيقي و ((پرتو اسلام)) در 2 جلد و ((تاريخ كامل ابن اثير)) در 14 جلد از ترجمه هاي اوست. و دوره روزنامه هاي پر خواننده اقدام، كه نسخه هاي آن در كتابخانه هاي ايران موجود است و ياد سرمقاله هاي تند و پر تحرك آن نيز در ذهن بسياري از هموطنان سالديده هنوز زنده است. مادرش فخر عظما ارغنون نيز زني بود نمونه شگفتي هاي روزگار خويش، در دوره اي كه هنوز خواندن و نوشتن براي زن گناه به شمار مي رفت از بسياري از دانش هاي خاص مردان بهره كافي گرفته بود. ادبيات فارسي، فقه و اصول، زبان عربي، هيئت و فلسفه و منطق و تاريخ و جغرافي را به خوبي مي دانست و نزد استادان وقت كه آموزگاران دو برادرش نيز بودند، فرا آموخته بود. زبان فرانسه را از كودكي از يك بانوي سوييسي كه معلم سرخانه او بود ياد گرفته بود و چون در خانواده مرفهي به دنيا آمده بود از تمامي امكانتا آموزشي و پرورشي بهره مند بود. بدين سان پس از جدايي از همسر و مرگ پدر و مادر با اندوخته هاي خود قدم به اجتماع گذاشت و به تدريس زبان فارسي در دو مدرسه دخترانه موجود آن زمان پرداخت. او از موسيقي اطلاع كافي داشت، شعر مي سرود، تار را خوب مي نواخت و با عضويت در انجمن هاي زنانه براي احقاق حقوق اجتماعي زنان مبارزه مي كرد.
با اين ويژگي ها سيمين در محيطي پرورش يافت كه هرگز از شعر و شور و فعاليت خالي نبود. او از 12 سالگي زبان به شعر گشود و در 14 سالگي يكي از سروده هاي خود را در مدرسه خواند و با تشويق آموزگار خود روبرو شد. مادرش نخستين غزل او را براي روزنامه نوبهار كه به مديريت ملك الشعراي بهار و همكاري دامادش يزدان بخش قهرمان منتشر شد فرستاد كه با مطلع:
((اي توده گرسنه ي نالان چه مي كني _ اي
ملت فقير و پريشان چه مي كني)) به چاپ رسيد.
او كه دوشيزه اي باهوش و مستعد بود دوران متوسطه را در 4 سال و هر سال 2 كلاس يكي به سر مي برد و پيش از آنكه ديپلم دوره دبيرستان را بگيرد وارد مدرسه ي مامايي شد ولي چون اولياء آموزشگاه از خبر فعاليتش در سازمان زنان خبر داشتند، همچنين مي دانستند كه گاه چيزي مي نويسد يا شعري مي سرايد، به او بدبين بودند. تازه سال دوم مدرسه را شروع كرده بود كه گزارش انتقادي و بي امضاء درباره اوضاع نا به هنجار مدرسه در يكي از روزنامه هاي آن زمان منتشر شد كه سخت رئيس آموزشگاه را خشمگين كرد و نوشتن آن را به سيمين نسبت دادند، حال آنكه هيچگاه نفهميد نويسنده آن نامه چه كسي بوده است! اين ماجرا، به نبرد تن به تن سيمين با رئيس آموزشگاه و اخراج او از آنجا منجر شد و جنجال آن به روزنامه ها كشيد و از همان تاريخ شخصيت جسور و مبارز او را به اطرافيانش نمود. اگرچه اين واقعه باعث ترك تحصيل او دگرگون شدن سرنوشتش شد و او سخت آزرده بود ترجيح داد كه همسري نخستين خواستگار خود را بعد از آن ماجرا بپذيرد.بدين ترتيب در ظرف يكي دو ماه به همسري حسن بهبهاني در آمد. پيوندي ناهمگون كه او را از 17 سالگي دچار غم سنگيني كرد كه هفته ها و ماه ها با او ماند و حتي با تولد سه فرزندي هم كه يكي پس از ديگري به دنيا آمدند كاستي نگرفت كه هيچ بلكه شديدتر هم شد. همسر او از خانواده محترمي بود، تحصيلات كافي داشت، اما نگرش آن دو به زندگي از دو زاويه متفاوت بود اما با اين همه سيمين را از ادامه تحصيل باز نداشت و مانع سرودنش نشد. او در خانه شوهر ديپلم گرفت و در كنكور چند دانشگاه شركت كرد و به دانشگاه حقوق راه يافت و توانست تحصيلاتش را ادامه بدهد. اما زندگي مشترك انها پس از 20 سال خاتمه يافت و آنها با متانت تمام راهشان را از يكديگر جدا كردند. سيمين پس از مدتي همسر ديگري برگزيد به نام منوچهر كوشيار، كه او را بسيار دوست داشت و با توافق كامل 14 سال از عمر خود را در كنار آن مرد همراه گذراند. مردي كه در دانشگاه حقوق با او آشنا شده، در كنار او دوران دانشكده را به پايان رسانده بود، اما او را هم سرانجام از دست داد و مرد همراه در سال 1363 با حمله قلبي از پاي در آمد. با مرگ او كه فاجعه بزرگي بود سيمين خود را با تنهايي باز گذاشت و از آن پس زندگي در كنار پسرش را ادامه داد. پسري كه بهترين دوست،مشاور، هميار و همراه اوست و در تمامي سالهاي تنهايي، نزديك ترين همراه او بوده است.
با اينكه سيمين بهبهاني تحصيلاتش را در رشته حقوق قضايي به پايان رسانيد، اما در خاتمه تحصيلات به تدريس ادبيات روي آورد و سال هايي از عمر را به تدريس گذراند و تنها سرگرمي او سرودن شعر و مطالعه و گه گاه نيز سفر به داخل ايران و خارج است و در ميان مردم ادب پرور و شعردوست از محبوبيت بسياري برخوردار است. شيوه كار شعري سيمين بهبهاني بيشتر در حوزه غزل است. و او با غزل و دو بيتي هاي نيمايي آغاز به سرودن كرد و از همان روزهاي نخست شعرش بازتابي از محيط و اوضاع اجتماعي بوده، اگرچه هرگز از عواطف دروني و شخصي فارغ نمانده است و آن چه را كه هم بازتاب اوضاع اجتماعي مي ناميم در واقع بازتاب واكنش هاي عاطفي و خصوصي او در برابر محيط جامعه اي است كه در آن مي زيسته است و اشعارش در بيشتر موارد ناخواسته رنگ اجتماعي و سياسي دارد و متاثر و برانگيخته از جهان برون و كمتر از جهان درون است.
او از 20 سال پيش به ايجاد تغييراتي در اوزان غزل دست زد و كوشيد از پاره هاي طبيعي كلام كه در حال محاوره بي وزن به نظر مي رسند در غزل استفاده كند و با تكرار و ادامه ضرب پاره نخستين، وزن تازه اي را به وجود بياورد كه هم اوزان گذشته را تداعي كند و هم مضامين و واژه هاي خاص اوزان گذشته لازمه ظرفيت آن نباشد. به اين ترتيب ظرفي نو، آماده پذيرش محتوايي نو را ايجاد كرد كه در شكا بندي غزل گذشتگان را حفظ كرده است اما ظرفيت و محتواي تازه اي را به وجود آورده است. اين ابداع سيمين بهبهاني در ميان جوانان پيروان بسياري به دست آورد و سبب ادامه قالب كهنه غزل در شعر معاصر شد. آثار اين بانوي فرزانه كه عمري را به خدمت به شعر و ادب ايران گذراند و از مفاخر ادب معاصر است، از سال 1330 به صورت دفاتر مختلف در دسترس دوستاران شعر قرار گرفته است كه به ترتيبSad(سه تار شكسته)) 1330 مجموعه شعر و داستان، ((جاي پا)) 1335 ،((چلچراغ)) 1336،((مرمر)) 1342 ، به چاپ چهارم اين اثر 19 غزل افزوده و جانشين كاسته ها شده است، ((رستاخيز)) 1352 ،((خطي از سرعت و آتش)) 1360 ،((در دشت ارژن)) 1362 ،((گزينه اشعار)) 1368 ،((درباره هنر و ادبيات _ گفتگويي با ناصر حريري))، همراه با مصاحله حميد مصدق،((آن مرد، مرد همراهم)) 1361 ،((با قلب خود چه خريدم)) سخن، 1372 ((ياد بعضي نفرات)) نشر البرز، 1378 و ((يكي مثلا اين كه...)) نشر البرز، 1379 نام دارند. درباره شخصيت فرهنگي و آثار سيمين بهبهاني چندين كتاب به زبان فارسي، انگليسي و .. به نوشته در آمده ئ مقالات بسياري در اين زمينه در نشريات داخل و خارج انتشار يافته است. يكي از اشعار او را كه در مورد زنان است با هم مي خوانيم:
لاف ز برتري كم زن
-----------------------
لاف ز برتري كم زن،
سنگ برابرت هستيم
تير به ما چه مي باري؟
نيمه ديگرت هستيم
خالق اين جهان ما را
واسطه كرد در خلقت
حرمت ما نگه مي دار
خالق و مادرت هستيم
نظم جهان فردا را
همت و همدلي بايد
دست به دست ما بسپار ،
يار دلاورت هستيم
عزت و امن و آسايش
جمله ز لطف ما داري
از دل خود اگر پرسي ،
همدل و همسرت هستيم.
حق طلبان همراهيم ،
زنده و شاد و برپاييم
گام بزن، بيا با ما:
ما همه ياورت هستيم .
حق حيات كامل تر ،
گرچه به كام شير اندر
مطلب ماست، باور كن ،
طالب باورت هستيم.
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen